روانشناسی

اجتماعی، سیاسی، مذهبی

روانشناسی

اجتماعی، سیاسی، مذهبی

چندحکایت از عنایات غیبی در جنگ 33 روزه


                                                                      بسم الله الرحمن ارحیم


http://www.mashreghnews.ir/Images/News/Smal_Pic/7-5-1389/IMAGE634160042706434102.jpg

یکی از رزمندگان حزب‌الله می‌گفت من به همراه چهار نفر از دوستان همرزمم با دشمن مبارزه می‌کردیم. تشنگی بر ما فشار آورده بود و مسافت زیاد و راه ناهموار کوهستانی، توانی برایمان باقی نگذاشته بود. ما باید خود را به پایگاه می‌رساندیم و از آنجا عملیات خود را آغاز می‌کردیم. در نزدیکی پایگاه خانه‌ای وجود نداشت که ما بتوانیم رفع عطش کنیم. در داخل کوهستان غاری بود که زنی سالمند با خانواده کوچک خود در آن زندگی می‌کرد. آنها از ترس حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی به منطقه بنت‌جبیل، بدان جا پناه آورده بودند.

به سمت غار مذکور حرکت کردیم و به آن پیرزن سلام کرده و از وی آب طلب کردیم. وی پاسخ سلام ما را داد و برایمان آرزوی توفیق و پیروزی بر دشمن صهیونیستی کرد. افراد این خانواده برایمان آب آوردند و ما مشغول نوشیدن آب شدیم. وی شروع به پر کردن ظروف از آب شد. در این حال یکی از ما پرسید چه نیازی به این همه آب است. این پیرزن با تعجب گفت من عذرخواهی می کنم که آب کافی برای سیراب کردن ارتشی که پشت سرشماست، ندارم.

این زن در پشت سر ما تعداد زیادی نیروهای ملبس به  لباس نظامی مشاهده کرده بود که در حقیقت فرشتگان الهی بودند که خداوند سبحان برای کمک به ما اعزام نموده بود.

با این گفته پیرزن ما با شادی و تعجب و لرزش به همدیگر نگاه می‌کردیم.


یکی از رزمندگان خط مقدم مقاومت اسلامی می‌گوید: نبرد سختی بین ما و صهیونیست‌ها در جریان بود و دشمن قادر نبود جبهه ما را در هم شکسته و مانع از پرتاب موشک از این جبهه شود. از همین رو با مواد آتش زا محیط پیرامون ما را آتش‌باران کرد. با این اقدام، پایگاه‌های پرتاب موشک در محاصره آتش قرار می‌گرفت و دشمن می‌توانست رزمندگان را شکست دهد.

در چنین شرایطی رزمندگان خود را در حلقه محاصره آتشی بزرگ یافتند، اما خداوندی که آتش را بر ابراهیم خلیل سرد و سالم کرد به رزمندگان کمک کرد. آتش همه چیز را به جز دستگاه‌های پرتاب موشک، مهمات و محل حضور رزمندگان فرا گرفته بود. رزمندگان می دیدند که آتش تا نزدیکی آنها می‌آید و بدون آنکه به آنها آسیبی برساند، از کنارشان عبور کرده و گویی به آنها سلام می‌دهد.

یکی از رزمندگان می‌گوید: آتش مأموریت داشت که به ما آسیبی نرساند. وقتی دشمن دید رزمندگان با وجود این آتش عظیم به مبارزه و پرتاب موشک ادامه می‌دهند، ترس به دلش راه یافت.


رمز قدرت واقعی رزمندگان در نماز و دعا و پاسداری از آن در سخت‌ترین شرایط نبرد نهفته است. یکی از رزمندگان مؤمن و دوستدار پیامبر (ص) و اهل البیت(ع) بعد از پایان نماز، سجده‌ای طولانی انجام می‌دهد. وی در این سجده به خواب می‌رود و در عالم رؤیا، بانو فاطمه زهراء(س) و حضرت زینب(س) را مشاهده می‌کند.

وی با نگرانی عرض می‌کند: بانوی من هواپیماهای دشمن خانه و کاشانه ما را ویران و زنان و کودکانمان را به کام مرگ فرستاده است آیا کاری برایمان انجام نمی‌دهید؟

بانو فاطمه زهراء(س) می‌گویند (صبر کنید، پیروز خواهید شد.)

وی می‌گوید: بانوی من! مگر نه این است که ما از شیعیان و دوستداران و  ادامه دهندگان راهتان هستیم. ما را از شر این جنگنده‌ها نجات نمی دهید؟

ایشان می فرمایند: صبر کنید، پیروز خواهید شد.

این رزمنده می گوید: بانوی من آیا کاری با این جنگنده‌ها نمی‌کنید، اگر شده یکی از آنها را ساقط کنید تا قلبمان آرام و دلمان مطمئن شود.

وی می‌گوید: فاطمه زهراء (س) ردایی سفید را در آسمان چرخاند و گفت: صبر کنید، پیروز خواهید شد.

به گفته این رزمنده در این حالت من از خواب بیدار شده و ناگهان متوجه شدم یک جنگنده اسرائیلی در دره مریمین سقوط کرد. بدین ترتیب آنچه بانو فاطمه زهراء(س) گفته بود با سقوط این هواپیما محقق شد و پیروزی حاصل شد.


منبع:http://www.montazeranezohour.ir

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد